یکنفر به قهوه خانه رفت و یک چایی خواست. قهوه چی یک چایی برایش آورد. مرد پس از چند دقیقه، با رفیقش مشغول صحبت شد. آنگاه متوجه شد مگسی در استکان چائیش افتاده است. قهوه چی را صدا کرد و از او خواست تا چایی را برده، عوض کند. قهوه چی چایی را برد و پس از چند دقیقه، یک چایی بازگرداند. مشتری پس از نوشیدن جرعه ای از چای، قهوه چی را احضار کرد و بدو گفت: چرا چائی مرا عوض نکردی و همان را آوردی؟ او از کجا فهمید قهوه چی چایی را عوض نکرده است؟
پاسخ معما:
زیرا چائیش را قبلاً شیرین کرد بود و چون قهوه چی معمولاً چائی را قند پهلو می آورد، مرد با چشیدن جرعه ای از چای، فهمید که قهوه چی چائی را عوض نکرده، بلکه همان چائی را پس از بیرون آوردن مگس، برگردانده است.
منبع:takfal.com
موضوعات مرتبط: سرگرمی ، معما ، ،
برچسبها:
یکی میگفت:
ﺳﺮ ﻣﻴﺰ ﺷﺎﻡ ﺑﻮﺩﯾﻢ واسم اس.ام.اس اﻭﻣﺪ!
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺒﻴﻦ ﺑﭽﻪ ﻣﻦ ﻓﻌﻼ ﻭﺍﺳﺖ ﺯﻥ ﻧﻤﻴﮕﻴﺮﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ!
ﻣﻦ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﺣﺎﻻ ﻛﻲ ﻫﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺑﮕﻴﺮﻳﺶ ؟
ﻣﻦ
ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻛﻮﭼﻴﻜﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻌﺪﺵ ﻧﻮﺑﺘﻪ ﻣﻨﻪ ﻫﺎ !
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻦ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ رو به من : اه؛اه ... پاشو گمشو! این بچه رم هوایی کردی!
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ
ﺣﺎﻻ اس.ام.اس از کی بود؟
"ایــرانسل"
موضوعات مرتبط: سرگرمی ، مطالب جالب ، ،
برچسبها:
بعد از کلی تحقیق در متون انگلیسی فهمیدم منظورش اینه:بروبابا
GO:برو
with:با
with:با
.
.
.
.
.
.
.
.
.
واقعا چه آدمایی پیدا میشن تو جامعه
موضوعات مرتبط: سرگرمی ، مطالب جالب ، ،
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد



















